۱۱فروردین ۱۴۰۰ چهارشنبه
شب ساعت چهار خوابیده بودم، البته به عمد نبود دیگر خوابم برده بود. ساعت شش با صدای اذان بیدار شدم. قبل از کلاس کلی کار برای انجام دادن داشتم. چون قرار است با دوست خانوادگی خودمان به یک سفر یک روزه برویم و کلی بهمان خوش بگذرد.
تند و تند و خواب آلود همه کارهایم را انجام دادم ولی تا کلاس شروع شود خواب حسابی از سرم پریده بود. من شارژ و پر انرژی نشستم پای کلاس درس استاد کلانتری.
همه چیز عالی پیش رفت. در این جلسه قرار شد از لیستی که نوشته بودیم پنج کار ضروری و موثر را انتخاب کنیم که بیشترین تآثیر را در زندگی ما دارند و ما می خواهیم هرروز به طور ثابت آنها را انجام دهیم بنویسیم و شروع به انجام دادن آن کنیم.
و یک بخشی هم بود که مربوط به کارهای موقتمان می شد. کارهایی که در طول روز به طور موقت و بعضی روزها انجام می دهیم. مثلا تماس با یک شخص یا رفتن به یک مکانی فقط در آن روز.
یک لیست دیگری هم وجود دارد به نام لیست کارهایی که اگر فرصت انجام آنها را داشتم انجامشان می دهم. بخشی از فهرست این لیست را می شود به قسمت کارهای موقت هم انتقال داد و فقط بعضی روزها آنها را انجام داد.
این پیشنهاد استاد برای برنامه ریزی بود:
بخش کارهای ثابت
_ پنج کار کلیدی موثر و پنج کاری که ما اصرار داریم هرروز انجام دهیم
_ لزومی ندارد این لیست را هرروز تغییر دهیم
_ این لیست با توجه به تمام شدن کارها تغییر می کند.
بخش کارهای موقت
کارهایی که مثلاً ماهی یکبار انجام می دهیم
یا کاری که فقط همان روز انجام خواهد شد
لزومی ندارد تعداد این کارها حتماً پنج تا باشد
سوال مهم و ضروری این است که کدام کارها بیشترین تآثیر را در زندگی من دارد؟
کارهایی که من نسبت به آنها تعهد دارم باید در مرحله اولیه انجام شوند.
کارهایی که حال دلم را خوب می کنند و باعث می شوند انرژی مضاعفی د رطول روز بگیرم و حالم بسیار بسیار خوب باشد.
در ابتدا باید به دوساعتی فکر کنم که می خواهم مداوم کار کنم. و کاری که تا آخر فروردین باید آن را تمام کنم.
من در دو ساعت خودم مصاحبه سردار ملکانی را انجام می دهم و تا آخر فروردین آن را تمام می کنم.
این دو ساعت من می تواند بعد از ساعت هشت صبح شروع شود یعنی کلاس ساعت هفت تمام شده و من آماده هستم برای انجام پیاده سازی. تا ساعت ده که امیرعلی بیدار شود.
۷ خرداد ۱۴۰۰ جمعه
بدون دیدگاه