ایمپاستر


ایمپاستر بیماری افراد موفق

این نوع اختلال برای افراد موفق است. خیال می کنیم افراد موفق در هر زمینه ای موفق هستند و امکان ندارد دچار اختلال روانی شوند.

در واقع افراد موفق دچار یک جور شانس زدگی می شوند. خیال می کنند همه چیز بر پایه شانسی بوده که آنها داشتند.

به نظر من اینجور افراد موق دارای عزت نفس بسیار پایینی هستند که این خود باعث ایجاد چنین حسی می شود که فرد هیچ باوری نسبت به توانایی های خود ندارد.

ریشه این را باید در کودکی جست و جو کرد. شاید در کودکی توانایی های این فرد نادیده گرفته شده و عزت نفس او از بین رفته است.

کودکی یکی از مراحل مهم زندگی است. مثل نان پختن می ماند. اگر خمیر درست و خوب عمل نیاید نان خوبی هم پخته نخواهد شد. نانش روی دست شاتر وا می رود. باید از همان ابتدا به فکر کودکی کودکمان باشیم تا که وقتی بزرگ شد یادش نرود او با توانایی های خودش به موفقیت رسیده.

توجه کردید برخی از پدر و مادر ها از هیچ کمکی برای رسیدن به موفقیت فرزندشان دریغ نمی کنند، ولی باز هم فرزندشان موفق نمی شود. همه اینها به توانایی های فرزند آنها بستگی دارد. اگر هم فرزندی بتواند موفق شود ممکن است پدر و مادر بگویند فقط با کمک های ما بوده که تو به موفقیت رسیده ای. خود این حرف می تواند توانایی کودک را برایش نادیده بگیرد.

چطور می شود یک نفر بعد از رسیدن به همان قله از موفقیت که دلش می خواست خیال کند همه چیز بر پایه شانس بوده؟

او تلاش شبانه روزی خودش را ندیده.

او دور بودن از تفریح و سرگرمی را برای رسیدن به آن مرحله ندیده.

او یادش رفته چه کارهایی برای رسیدن به این مرحله انجام داده است.

تصمیم هایی که انسان می گیرد

انسان در هر مرحله ز زندگی در حرکت است. پس این حرکت کردن نمی تواند برپایه شانس باشد. این حرکت کردن توسط او صورت گرفته است. او بوده که در این مسیر تصمیم گرفته است. گاهی امکان دارد تصمیم های ما اشتباه باشند و به جای موفقیت، شکست به همراه داشته باشند. ما حتی آن موقع هم نمی توانیم بگوییم این شانس ما بوده که شکست بخوریم. همه چیز با تصمیم ما اتفاق افتاده است.

مسیر انتخابی است که ما را به هدف می رساند حتی اگر هدف چیزی نباشد که ما تصور کرده بودیم. اگر به مقصد رسیده ایم پس مسیر درست بوده است. در این مسیر امکان دارد موانعی وجود داشته باشد شاید ما مجبور شویم زمانی را برای رفع آن موانع صرف کنیم. پشت سر گذاشتن آن موانع باز با تلاش ما و توانایی ما امکان پذیر است. امکان دارد با افراد مختلی در این مسیر همراه شویم گاهی برخی از آنها ما را از هدف دور می کنند. اینبار نیز با انتخاب ما این افراد در دایره ما باقی می مانند یا خارج می شوند.

 

پس همه چیز به خود ما بستگی دارد. شاید درصدی از آن به محیط و اطرافیان مربوط باشد ولی این را می دانم به شانس کوچکترین بستگی ندارد.

 

۲۹ خرداد ۱۴۰۱  یکشنبه

 

 

2 دیدگاه

  • عارفه جان منم با نظر شما خیلی موافقم اگه قرار باشه همه چیز رو به شانس و محیط ربط بدیم و نقش خودمون رو فراموش کنیم نه از موفقیت‌هامون لذت می‌بریم و نه از شکست‌هامون درس می‌گیری چون هیچ چیزی به ما ربط نداشته؛ اما اگه قبول کنیم که هر اتفاقی که در دنیا برامون رقم می‌خوره بر پایه نگرش ما به جهان پیرامون‌مون بوده اون وقت سعی‌می‌کنیم که به دنبال راه‌هایی برای اصلاح نگرش و طرز تفکر و عملکردمون باشیم.

    • خیلی ممنون از نظری که دادید. دقیقا همینطوره اگر بدانیم تصمیم های گذشته و اتفاق های آن بسته به خودمان است بهتر می توانیم از انها درس بگیریم

    • دیدگاهتان را بنویسید

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *