قصه یک چوب خشکعارفه عقلیخرداد ۲۸, ۱۴۰۱قصه یک چوب خشک روی چوب خشک آویزان شده از روی دیوار نشسته بود. پرنده داشت جیر جیر می کرد. ... ادامه مطلب
مادر بزرگعارفه عقلیخرداد ۲۱, ۱۴۰۱قصه مادر بزرگم را هیچ وقت نفهمیدم. نه اینکه او نتواند در مورد قصه اش خوب حرف بزند، نه اینکه ... ادامه مطلب
عقیقعارفه عقلیدی ۱۲, ۱۴۰۰ عقیق سال ۲۰۰۰بود، یعنی ۱۷ سال قبل. جنوب لبنان تازه از دست رژیم صهیونستی آزاد شده بود. من ... ادامه مطلب
ویژگی داستان کوتاهعارفه عقلیدی ۲, ۱۴۰۰بیشتر داستان های کوتاه با واقعه واحدی که در زندگی یک یا دو شخص از اشخاص داستان روی داده سرو ... ادامه مطلب