چرا مکان تاریخی ببینیم؟+ 7 دلیل

چرا مکان تاریخی ببینیم؟+ ۷ دلیل

دیدن مکان تاریخی خواندن کتاب است. نه یک کتاب تاریخی، یک بنای تاریخی به اندازه یک کتابخانه می‌تواند رمان بنویسد.

گردشگری، سفر، جهانگردی شاخه‌های متفاوتی دارد. چیزی که من می‌خواهم اینجا از آن حرف بزنم، گردشگری مکان‌های تاریخی است. می‌خواهم  ۷تا دلیل تازه برای دیدن مکان تاریخی معرفی کنم. با من همراه باشید.

توانایی  انسان

زمانی که به دیدن طبیعت و مکان‌هایی که انسان در ایجاد آنها نقشی نداشته، می‌روید، می‌توانید توانایی خالق را ببینید، در جان طبیعت خودتان را آرام کنید. با لمس خاک، صدای آب، قطره باران، جوی روان، همه اینها شفقتی بر روح انسان است.

دیدن مکان‌هایی که به اختیار انسان بنا شده است، توانایی انسان را نشان می‌دهد.

وقتی یک مکان از زمان گذشته خودش را به اکنون رسانده است، یعنی زنده است و حرکت می‌کند. این پویایی بیننده را امید بخش حیاط است. می‌گوید: ساختن هرگز از بین نخواهد رفت.

او از مرگ گذشته است

تصور کنید کاخ گلستان در زمان حرکت نمی‌کرد، چه اتفاقی می‌افتد؟

فیلم‌های ساخته شده، مربوط به زمان ساخت کاخ گلستان، اتفاق‌هایی که زمانی در کاخ گلستان رخ داده است، آدم‌هایی که در آنجا زندگی کرده‌اند، کتاب‌‌هایی که با الهام گرفتن از آنجا نوشته شده است، همه اینها در زمان از بین می‌رفتند. کاخ گلستان در مورد سبک زندگی زمانه خود حرف می‌زند، او لباس مردها را نشان می‌دهد، شکل راه رفتن آدم‌ها، شیوه غذا خوردن آنها، نحوه فکر کردن آنها، از مذهب و سیاست دوران خود می‌گوید. پس کاخ گلستان زنده است.

سفر به درون

دیدن مکان تاریخی سفر درونی است. شما دغدغه یافتن دارید، یافتن مکان‌های تاریخی درون که در اکنون نیازمند بازآفرینی هستند.

کاوشی را آغاز می‌کنید که می‌تواند به ترمیم یا تغییر کاربری برای بخشیدن حیات دوباره منجر شود. رها کردن مکان‌ها، شهرها در میان آوارگی، بیم مرگ می‌دهد. با سرپا نگه داشتن بنایی که از گذشته آمده است، شما یاد می‌گیرید، چطور باقی مانده‌های درون را سرزنده کنید.

رها شدن انسان

آجر، طاق، روزنه‌ها انسان‌هایی هستند که در زمان تکرار شده‌اند. این‌ها ماندگاری انسان‌های زمانه خویش هستند که به رهایی رسیده‌اند.

لمس آجرهایی را تصور کن که چند صد سال قبل معمار با محاسبات خود آنها را در هم چفت کرده است، تا به قوس منحنی بالای سرتو گردهم بیایند. آنها قدرت ایستادن دارند، ولی تو سرت گیج رفته و تلوتلو می‌ایستی.

انسانی که مرگ را برای پایان معنا نکرده است، می‌تواند با آیندگان حرف بزند. کتابی که نوشته می‌شود، فیلمی که ساخته می‌شود. موسیقی که نواخته می‌شود، نقاشی که کشیده می‌شود. بنایی که طراحی و ساخته می‌شود. این‌ها برای بقاء حرف می‌زنند و آزاد و رها هستند.

هیچ کدام شبیه دیگری نیست

مکان‌های تاریخی که جامانده از گذشته هستند، مکان‌‌هایی برای تجمع، همزیستی آدم‌ها با یکدیگر، ایجاد وحدت، نمایش قدرت بودند. حتی خانه‌های شخصیت‌های مهم تاریخی نیز وقتی توانستند حرکت کنند، که قصه آدم‌های زیادی در آنها شکل گرفت. هیچ کدام شبیه دیگری نیست.

مسجد امام اصفهان، موزه گوگنهایم، معبد آتنا در یونان، کلیسای کلن در آلمان، ارگ بم، باغ دولت آباد

هر یک از اینها جامعه کوچکی از خودشان هستند، از آدم‌هایی که روزی در مکان حضور داشتند، کارهایی که در آنجا انجام شده مجموعه‌ای است که آنها را شکل می‌دهد. معبد آتنا را از تعداد ستون‌هایش می‌توان گفت از کدام تاریخ آمده است. کلیسای کلن با معماری گوتیک می‌تواند بگوید چرا ساخته شده است. گنبد مسجد امام اصفهان می‌تواند دست شما را بگیرد و با هم در میان نقش‌ها و رنگ‌های زمان بچرخید. بادگیر دولت آباد از خشت استواری حرف می‌زند که نامش آوازه جهان شده است.

مکان تاریخی، یک دوست قدیمی است، که بعد از مدت‌ها او را پیدا کرده‌اید، پای حرف‌های نگفته او بنشینید.

با دستان گذشتگان دنیای امروز را بسازید

دیدن بناهای پیشینیان که هنوز پابرجا هستند می‌تواند زمینه ساز بناهایی نو باشند که می‌توانند با خلاقیت امروز همکاری داشته باشند. کنش و واکنش مصالح مختلف در گذر زمان، ترکیب طاق و ستون همه اینها تجربه یک استاد کارکشته را برای دنیای امروز به همراه دارد.

مکان تاریخی مجسمه امید است. زیرا جاودانگی را معنا می‌کند. بیشتر آدم‌های امروز وقتی از مرگ حرف می‌زنند پای حرکتشان برای رسیدن به آرزوها سست می‌شود. مکان تاریخی نشان می‌دهد تو می‌توانی جاودان بمانی. با کاشتن یک درخت، دوختن یک لباس، پختن مزه‌ای خاص از یک کیک، لبخند مهربان، سنتی رهایی بخش، در پایان همه اینها تو زنده هستی.

آیندگان قرار است ما را چگونه بشناسند؟

ساختن یکی از بزنگاه‌هایی است که معماران می‌توانند ویژگی‌های غالب برحه‌ای از تاریخ را ثبت کنند. اگر می‌خواهید شهر سوخته را بشناسید، هیچ نوشته مکتوبی از آدم‌های شهر سوخته وجود ندارد. همه تحقیقات باستان شناسی و تاریخی از ساختمان‌های باقی مانده آن انجام شده است.

با دیدن غارها و نقاشی‌های روی آنها است که می‌شود سبک زندگی آدم‌های پیشین را شناخت. اگر می‌خواهید صفویان را بشناسید بروید اصفهان، اگر می‌خواهید سلجوقیان را بشناسید به کاروانسراهای بین راهی بروید، اگر می‌خواهید هخامنشیان را بشناسید به شیراز و شوش بروید. گنبد سلطانیه از ایلخانیان حرف می‌زند، از اینکه سومین گنبد بزرگ آجری جهان است می‌گوید.

انسان دنیای امروز می‌تواند با زنده نگه داشتن گنبد سلطانیه برای آیندگان، میراثی از دانش معماری، طراحی، اتصالات هندسی، ویژگی‌های بومی به جا بگذارد.

 

عارفه عقلی

۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *