درک عمیق از خود


جمله قصار

«هرچیزی درباره دیگران که ما را می رنجاند، می تواند منجربه درک عمیق تری از خودمان باشد.»

کارل یونگ

زمانی که از حرف یا حرکت کسی ناراحت می شویم، چند تا اتفاق درون ما رخ میدهد.

ما متوجه می شویم که چه چیزی ما را ناراحت می کند.

نقطه ضعف ما چه چیزی است.

آستانه ناراحتی ما تا کجا است.

پیدا کردن خود

همه اینها را که متوجه شدیم تازه نوبت به سنجش می رسد. سنجش نقطه ضعف خودمان که باعث می شود جا بمانیم.

نقطه ضعف خودمان را که پیدا کردیم، باید بدانیم چطور آن را در صدد پیشرفت خود پرورش دهیم و به نقطه قوت تبدیل کنیم.

این سوال ممکن است برایمان پیش بیاید که چه کاری می توانم بکنم تا نقطه ضعف من به نقطه قوت تبدیل شود؟

چکاری یا چه باوری باید در من شکل بگیرد که دیگر عمل یا حرف دیگران موجب ناراحتی من نشود؟

وقتی چیزی یا عملی موجب ناراحتی و پرخاش ما نشود ما می توانیم واکنشی کنترل شده در مقابل آن عمل داشته باشیم.

همه این موارد می تواند شخصیت درونی و شاید پنهان شده ما را به ما نشان بدهد.

ما تا زمانی که در یک موقعیت خاص قرار نگیریم به طور کلی نمی توانیم بگوییم چه واکنشی یا چه تصمیمی در آن موقعیت خواهیم داشت. پس این موقعیت است که می تواند لایه هایی از ما را نشان دهد که ما می توانیم خودمان را در آن ببینیم.

بعد از پیدا کردن نقاط ضعف با استفاده از آگاهی، کسب علم و مهارت می توانم از نقاط ضعفم برای پیروزی و نقاط قوت خودم استفاده کنم.

در واقع مثل عدو شود سبب خیر می تواند بخشی از این گفته را کامل کند. یعنی ما حتی از یک موقعیت ناراحت کننده و موقعیتی که باب میل ما نیست برای شناخت خود استفاده می کنیم و با کسب مهارت به پیشرفت می رسیم.

افراد منفی

یکی از دستاوردهای این اتفاق می تواند این باشد که ما متوجه بشویم چه کسانی می توانند حال ما را بد کنند؟

در واقع ما می توانیم افراد منفی و سمی اطراف خود را شناسایی کنیم.

گاهی یک نفر با حرف های منفی و اخبار منفور می تواند حال ما را بد کند. گاهی یک نفر می تواند با انرژی های منفی شخصیت ما را مورد حمله قرار دهد. گاهی یک نفر می تواند کاری انجام دهد یا حرفی به ما بزند که موجب ناراحتی ما شود.

در همه این موارد ما می توانیم افراد سمی اطراف خود را شناسایی کنیم.

اجازه دهید داخل پارانتز یا قیومه چیزی را به شما بگویم. {ممکن است یک نفر از حرف یک نفر ناراحت شود ولی یک نفر دیگر از همان حرف اصلاً ناراحت نشود. امکان دارد حرف یک نفر برای کسی انرژی منفی بدهد و ترمز اهداف او شود. ولی برای نفر دیگر پر از انرژی مثبت باشد و مشوق او برای رسیدن باشد.

پس وقتی شما از حرف یک نفر ناراحت می شوید می تواند این ناراحت شدن مختص شما باشد و کسی نمی تواند بگوید شما نباید از این حرف یا عمل ناراحت می شدید.} خوب قیومه را بستم به سراغ ادامه بحث برویم.

عکس العمل درست

مهمترین نکته ناراحت شدن ما و رنجیدن ما از یک شخص عکس العملی است که ما در هنگام ناراحتی از خود نشان می دهیم.

آن عکس العمل درک عمیق شخصیت ما است از خودمان. ممکن است در ضمیرناخودآگاه ما چیزهایی باشد که ما اصلاً از آنها اطلاعی نداریم و در چنین مواقعی آنها خودشان را به ما نشان می دهند.

گاهی لایه هایی پنهان در درون خود داریم که یادمان رفته سراغی از آنها بگیریم. خیال می کنیم آنها در ما نهادینه شده اند و دیگر نمی توانیم تغییر بدهیم. ما در هر لحظه از زندگی می توانیم در راستای رشد خود تغییر کنیم. مهارتی را برای آگاهی کسب کنیم و به زیبایی برسیم.

وقتی از کسی می رنجیم امکان دارد به نکاتی از شخصیت خود برسیم که می توانیم آنها را تقویت کنیم. نکاتی که می توانند بخشی از رشد ما را فراهم کنند.

گاهی خود ما خودمان را در درون خودمان گم کرده ایم، با این اتفاق به درکی از خودمان می رسیم. خودی که دنبالش بوده ایم.

گاهی با درک خودمان می توانیم خودمان را دوست داشته باشیم. دیگر خودمان را سرزنش نکنیم. گاهی نیاز داریم خودمان را در آغوش بگیریم.

خودمان را دوست داشته باشیم.

چرا عصبانی می شویم؟

حالا می خواهم به عمل عصبانی شدن و یا ناراحت شدن بپردازم. اینکه ما از یک مسئله ای ناراحت یا عصبانی شویم، رفتاری طبیعی است و ما می توانیم حالت های مختلی از خود را نشان دهیم.

تصور کنید از شخصی به شدت عصبانی هستید طوری که می توانید سرش را از تنش جدا کنید. اگر با همین واکنش و بدون آگاه بودن به حالت عصبانیت خود به سمت آن شخص بروید چه اتفاقی ممکن است رخ بدهد.

حالت دوم این قضیه می تواند به این صورت باشد که شما ناراحت باشید ولی آگاه باشید که در آن لحظه در چه وضعیتی قرار دارید، به سراغ آن شخص بروید ناراحتی خود را ابراز کنید، عصبانی شوید و علت آن را بگویید. از او بخواهید دیگر کار خود را تکرار نکند و اخطار بدهید که تکرار آن می تواند رفتار شما را تغییر بدهد.

واکنش این روش ها برای خاطر شما می باشد. شما در صورتی می توانید هنگام عصبانیت کنترل واکنش خود را داشته باشید که بتوانید به رفتار خود آگاه باشید. زمانی که باورهای سازنده در مسیر ضمیر ناخودآگاه شما قرار بگیرند.

بله درست خواندید باورهای ضمیر ناخودآگاه. بگذارید این را با یک داستان واقعی توضیح بدهم.

باور اشتباه

پسرم سه ساله بود، وقت آن رسیده بود که بتواند بدون استفاده از پوشک به زندگی خود ادامه بدهد. من از اینکه او نتواند خودش را هنگام هشدار تخلیه کنترل کند وحشت داشتم. تا او به این وضعیت عادت کند من چندبار مجبور شدم فرش ها را بشورم. هربار عصبانی می شدم و او را دعوا می کردم. تا چند روز حالم بد می شد. متوجه شدم که عصبانیت من اعتماد به نفس او را در انجام این کار از بین می برد.

این موضوع را با مربی خودم در میان گذاشتم.

او به من گفت: «تو برای عمل فرزندت کاری نمی توانی انجام بدهی. زیرا این پروسه ای است که او باید برای رشد خود طی کند و کاملاً غیر ارادی صورت می گیرد.

چیزی که در آن لحظه باعث عصبانیت تو می شود نجس شدن فرش است.»

راست می گفت اگر پسرم رنگ گواش را روی فرش می ریخت من عصبانی نمی شدم.

مربی بهم گفت: «باور تو از انجام این عمل باعث می شود تو عصبانی شوی، اگر باور داشته باشی که بعد از کثیف شدن فرش قرار است اتفاق خوبی بیفتد باز هم ناراجت می شوی؟»

مسلماً ناراحت نمی شدم.

می بینید باورها گاهی نیاز به تغییر دارند. باورهایی ه موجب عصبانیت و ناراحتی ما می شوند.

می توانید باورهای ضعیف خودتان را نیز بشناسید.

 

۹ بهمن ۱۴۰۰ شنبه

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *