کار اصلی داستانها این است که ما را به سوی زندگی هُل دهند، و زندگی را با حرص و ولع به کام ما شیرین کنند.
هندی میلر
داستانها برشهای کوچکی از زندگی هستند، پس باید نوید بخش آن باشند.
در داستان گرهی رخ داده که شخصیت در مسیر آن گره و فراز و فرود قرار میگیرد تا بتواند با بهترین تصمیم به بهترین شکل از آن گذرگاه عبور کند.
گاهی شخصیت دچار خطا میشود مسیری اشتباه او را به پایانی تلخ میرساند.
در هردو مورد خواننده یاد میگیرد. در هردو مورد خواننده باید بتواند در فراز و فرود زندگی شخصیت خودی از درونش را پیدا کند. تا بتواند خود را در جریان داستان قرار دهد و پیش برود.
گاهی خواننده میتواند همزاد پنداری کند. اینجا است که میتوان به نویسنده تبریک گفت. چون توانسته زندگی شخصیت را در قالب یک دنیای واقعی به خواننده القا کند.
باور پذیری داستان در هُل دادن خواننده به زندگی بسیار مؤثر است.
گاهی شخصیت با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند و خود را به قله سعادت میرساند. آنجا است که اگر به زندگی واقعی نزدیک باشد پ تمثیلی از دنیای واقعی باشد. خواننده را میتواند به زندگی کردن امیدوار کند.
به پایان شب سیاه که صبح روشن است برساند. حرص خواننده را برای زندگی کردن افزایش دهد.
۲۵ شهریور ۱۴۰۰
بدون دیدگاه