دلبندم، تنها نشانه مادرانگی من

امروز روز دهم محرم بود. روز عاشورا، روزی که تاریخ در قسمتی از جهان هستی متوقف شد.

روزی که بشر بزرگترین جنایت خود را مرتکب شد.

انسان توانست نشان دهد می‌تواند در پست ترین حالت خود قرار بگیرد.

این می‌تواند نوعی جنون باشد که انسان را از مرتبه والا با یک میوه ممنوعه در منطقه‌ای از پست ترین حالت او قرار دهد.

زمانی که باور و ایمان در درون هاله ای از تکبر و غرور قرار می‌گیرد. زمانی که می‌تواند در جایگاه خود تصمیمی به دور از انسانیت بگیرد.

فرزند آدم می‌تواند در عرش پادشاهی کند ولی زمانی که خیال کند عواقب کارهایش را نخواهد دید، آنجاست که در فرش سقوط خواهد کرد. انسان در تعالی خود میتواند اشرف مخلوقات باشد. می تواند ذات پاک پروردگار را در عالم نشان دهد. در عین حال می تواند پست ترین چهره انسانی را نیز نمایان کند. این دیگر به انتخاب خودت است که بخواهی در کدام شرایط زندگی را آغاز کنی.

تو باید بدانی همه کارهایت عاقبتی خواهند داشت حتی کوچکترین کار بد یا خوبی که انجام می دهی برای تو انرژی خواهد فرستاد. آن انرژی در روح و روان تو اثر خواهد گذاشت.

حال چه انرژی منفی چه انرژی مثبت، به هرحال در تو تأثیر خواهد گذاشت.

پسرم

تاریخ تسلسل اشتباهات انسان است.

یادت باشد تاریخ همیشه تکرار می شود. پس بیا با هم تاریخ را یاد بگیریم و علاوه بر خواندن آن، بتوانیم تاریخ را بفهمیم.

می خواهم با تو در مورد امام حسین حرف بزنم. امام حسین می توانست راه های دیگری برای بیان حقانیت خودش پیدا کنه. ولی به جای آن مسیری را انتخاب کرد که همه اهل بیت به شهادت می رسیدند.

امام حسین(ع) یارانش به شهادت رسیدند تا روز عاشورا هیچ وقت از یاد نرود. تا برای همیشه مردم یادشان بماند که ظلم تا کجا می تواند پیش برود.

وقتی در اتفاقی تاریخی خونی ریخته می شود، آن اتفاق برای همیشه در تاریخ ثبت می شود.

چون خون در کمال صداقت و خلوص و عمق تصمیم و اندیشه است.

به نظر تو امام حسین(ع) با اینکه می دانست خودش و خانواده اش کشته خواهند شد، چطور باز هم به کربلا رفت؟

چون اراده جسم و نفس امام حسین در اختیار روح بزرگ و متعالی او بود. روح بزرگ همیشه جسم را به سمت زیبایی ها به حرکت در می آورد.امام حسین(ع) شهادت را نشانه عظمت نفس خودش می دانست.

روح بزرگ می تواند همه چیز باشد. می تواند آرزوی بزرگ، اندیشه بزرگ، خواهش بزرگ، ارداه بزرگ باشد.

پسرم روح بزرگ هرگز قانع نمی شود، او همیشه به دنبال حقیقت است. به دنبال کشف کردن. به دنبال سفر کردن. روح بزرگ هرگز زندانی جسم گوشتی و استخوانی نمی شود. او هرگز در زمان باقی نمی ماند.

 

زندگی در مرگ پیروزمندانه است، مرگ در زندگی توأم با شکست است. ( نهج الابلاغه خطبه ۵۱)

 

۲۸ مرداد ۱۴۰۰  پنجشنبه

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *