۲۶فروردین۱۴۰۰ پنجشنبه

امروز استاد ابتدای کلاس یک سوال جالب و چالش برانگیز پرسیدند. ولی به نظر من یک سوال کلی بود. یعنی اینکه در زمینه ها و موقعیت های مختلف، ممکن است جواب های مختلف داشته باشیم.

تصور شما از یک روز ایده آل چیست؟

سوال جالب است، نه؟

می توان از جنبه های مختلف بهش فکر کرد.

من برای داشتن یک روز ایده آل باید طلوع صبح را ببینم. باید یک صبحانه در هوای آزاد داشته باشم. ترجیحاً کوه باشد.

سپس مقداری از وقتم را به تمرکز بگذرانم و به همراه خانواده در گردش باشم. برای ناهار بهترین غذایی را که دوست دارم بپذم. سپس بعد از ظهر را به خودم اختصاص بدهم. بتوانم ۶ ساعت پشت سر هم بنویسم. شب را در کنار یک رودخانه بگذرانم. شام را به یک رستوران با غذاهای فوق العاده دعوت شوم.

و هزارتا چیز دیگر که چون روز تمام می شود ممکن است وقت نکنم.

بحث اصلی امروز که در رابطه با یک برنامه جالب بود بسیار پر انگیزه و پر انرژی بود. همراه هزارتا کار دیگر که می توانیم در هفته آینده انجام دهیم.

من بی صبرانه منتظر هفته آینده هستم. باشد که هفته ای پر از انگیزه داشته باشم. شاید هفته ای پر از خنده باشد، شاید هفته بعد صبح ها دلم بخواهد از خواب بیدار شوم. شاید هفته بعد دلم نخواهد روز تمام شود و من بخوابم.

یک برنامه روزانه جالب

این برنامه باید چند ویژگی داشته باشد:

باید مرا ترغیب کند که دلم برایش تنگ شود و دوست داشته باشم که انجامش بدهم.

بهترین کار این است که روز جمعه یک برنامه هفتگی برای خود بنویسید. اینکه در طول هفته چه کارهایی را باید انجام بدهید. چه کارهایی را دوست دارید انجام بدهید.

بهترین و جذابت ترین بخش این است که، به هروز به شکل یک سنگ فکر کنید که قرار است شما آن را بتراشید و یک مجسمه درست کنید. چکار باید بکنید تا این مجسمه بهتری مجسمه شما بشود. برای ساختن آن چکارهایی باید انجام دهید.

من برای ساختن آن مجسمه نیاز به یک انرژی خوب دارم. نیاز به ابزاری مناسب مثل برنامه ریزی. نیاز به تفکر و نقشه مناسب که اول از کجا شروع کنم و کجایش را چقدر بتراشم. کدام کار را بکنم که تأثیر بیشتری روی مجسمه روز من داشته باشد. چکار کنم تا او را زیبا تر بکند. مثل درست کردن یک دسر خوشمزه یا درست کردن یک غذای مقوی.

جذابترین و بهترین جای این برنامه که باعث می شود این برنامه را ترک نکنم، وجود یک کتابچه است. که من می خواهم هر روزم را در آن بیان کنم و خودم را به عنوان شخصیت اصلی از بیرون نگاه کنم. آنجاست که اگر خودم را از بیرون نگاه کنم می توانم ایرادهای بد و اثرات منفی کارهایم را روی زندگی روزمره خودم ببینم، بدانم چکاری باعث از بین رفتن انرژی و زمان در من می شود.

حال باید بدانم در این کتابچه چه چیزهایی بنویسم.

صفحه اول آن باید دارای یک جدول برنامه ریزی باشد، که عکس آن را بعدا اضافه خواهم کرد. سپس از خودم شخصیت اصلی می سازم و آن را وارد یک سفر می کنم. سفری از روز به شب. او را از صبح که از خواب بیدار می شود به سفر می برم تا وقتی که شب شود و به شب که مقصد است برسد و بخوابد.

باید یادش باشد که شب برنامه و جدول روز بعد را پر کند و بعد در شب آرام بگیرد و بخوابد.

در بقیه صفحات هم روزمان را روایت می کنیم. جملاتی که در طول روز به ذهنمان می رسند را یادداشت می کنیم.

مثلا: فلان کار باعث خوشحالی من است.

یا من دوست دارم درمورد فلان چیزی بنویسم.

یا من دوست دارم به فلان جا بروم و فلان کار را بکنم.

حتی می توانید در این صفحات طرح و کاریکاتور و نقاشی و هرچیزی که می خواهید بکشید. آخر شب آنها را به هم وصل کنید و آرشیو کنید.

 

ترکیب کارایی و اثر بخشی می شود بهره وری

 

۳۱ تیر ۱۴۰۰ جمعه

2 دیدگاه

    • دیدگاهتان را بنویسید

      نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *