۱۶فروردین ۱۴۰۰ دوشنبه

برای انجام کارها باید چه کرد؟

برای انجام دادن یکسری کارها باید برنامه بچینم. بیشتر این کارها نیاز به تمرکز دارند. بعضی روزها برنامه ها آنجور که من دلم می خواهد پیش نمی رود. مجبور می شوم کار را آن روز تعطیل کنم. این برای من جزء بدترین حس ها است که کاری را تعطیل کنم.

پیشنهاد استاد

استاد امروز یک پیشنهاد جدید در کلاس مطرح شد. برای انجام دادن قطعی و منظم کارها، حتی روزهایی که نمی توانیم تمرکز داشته باشیم چکار باید بکنیم؟

باید یک چکش برداریم و به جانشان بیفتیم تا بتوانیم آنها را ریز ریز بکنیم. تا که آنقدر اذیت کننده نباشند و آزارمان ندهند.

برای همین استاد پیشنهاد داد که کارها را به سه قسمت تقسیم کنیم.

خرد

متوسط

عالی

یعنی اینکه در برخی روزها کارها را در سطح خرد انجام دهیم ولی به هرجان کندنی است انجام دهیم.

و به مغز فشار نیاوریم که حتما الان باید بنشینی و دوساعت روی این کار تمرکز کنی. آنجا است که مغز کوله پشتی اش را جمع می کند

می گوید:” تو را به خیر و ما را به سلامت من الان خسته هستم یعنی منو بکشی هم یه قدم جلوتر نمی روم.”

برای اینکه مقاومت مغز را بشکنیم دستی به سرش می کشیم

می گوییم:” اصلا نمی خواهد خودتت را خسته کنی. همانطور که داری می خوابی تا چشمهایت سنگین شود این کار را هم بکن. انقدر کم است که اصلا نیازی به تمرکز ندارد. دو دقیقه طول می کشد.”

اینجاست که مغز بلند می شود

می گوید:” آره راست می گویی بده انجام بدم تا چشام خسته شه زود خوابم ببره.”

و اینجا پیروز میدان ما هستیم که موفق شده ایم. پس برای رسیدن به خواسته هایمان باید با آنها و مشکلات پیش رویشان مواجه شویم و پیدا کنیم بهترین راه را برای رسیدن به هدف.

یک نکته مهم

سطح خرد باید به گونه ای باشد که بتوان تحت هرشرایطی به راحتی به آن پرداخت.

این به این معناست که من هرروز آن کار را انجام می دهم.

گاهی اوقات واقعا شرایط جوری می شود که هیچ کاری نمی توانم انجام بدهم و شب موقع خواب فکر کردن به اینکه آن روز هیچ کاری انجام ندادم آزارم می دهد و برایم اذیت کننده است. برای همین صبح روز بعد خیلی ناامید این کار را شروع می کنم و یا چون رو قبل انجام ندادم بسیار کسل می شوم. گاهی اصلا به سراغ آن کار نمی روم و دلسرد می شوم. ولی اگر بتوانم هرروز حتی پنج دقیقه برای آن کار وقت بگذارم برایم بسیار جذاب می شود، سعی می کنم روز بعد آن را جبران کنم و به بهترین نحو آن را دنبال کنم و هرگز انجام دادن آن را متوقف نکنم. به مغزم این دستور را بدهم که تحت هر شرایطی آن کار را انجام خواهم داد.

پروژه فروردین من پیاده سازی مصاحبه ها است و سعی می کنم حداقل هرروز پاره ای از آن را انجام دهم. حتی شده چند دقیقه از پیاده سازی را انجام دهم و این خود برایم دلنشین است.

اینکه باور داشته باشم من هرروز می توانم کارم را پیش ببرم حتی قطره قطره ولی می توانم پیش ببرم، هرگز مرا از انجام دادن آن ناامید نمی کند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *