دستانم را بگیر و با من شروع کن به رقصیدن. بگزار موهایم در تلالو درخشش خورشید, روی دستان باد برقصند.

مرا آنقدر بچرخان تا دنیایم به رقص در بیاید. دامن گلدارم را برای تو پوشیده ام تا روی سبزه های کوهستان دسته ای از بنفشه های وحشی بکارم.

دستان مردانه ات را که بگیرم خیالم راحت است, دور جهان هم بچرخم می دانم تکیه گاهم محکم است. بین بازوهایت که باشم, دنیا منفجر هم بشود خانه من امن است.

پای راستم را روی زمین می کوبم و پای چپم را خم می کنم و می چرخم, نگاه کن چشمانم را, بارانی است از شادی که تو برایم به ارمغان آوردی. هردو دستم را بگیر, پاهایت را روی زمین محکم کن به چشمان من نگاه کن و همراه من بچرخ, آنقدر بچرخ تا بتوانیم در هم ما شویم.

بیا با هم برقصیم و فراموش کنیم سیاهی ها را. دنیای بیرون را از یاد ببریم. آنقدر برقصیم تا بتوانیم پاهایمان را از روی زمین برداریم.

گوشه دامنم را می گیرم و می چرخانم تا بنفشه هایش روی کوهستان نقش ببندند. تا اخر دنیا با تو هستم تا جایی که نفس داری من هستم. اگر نفس کم آوردی من به جای هردویمان می رقصم. صحرا را برای تو پر از بنفشه وحشی می کنم دنیا را برای تو رنگی می کنم.

ملودی زیبایی برایت می نوازم تا بتوانی برقصی. بیا با هم برقصیم.

۲۸ آبان ۱۳۹۹

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *